لطفا کسانی که می تونند در ترجمه، تایپ و ویرایش به ما کمک کنند اینجا ایمیلشون رو بذارند تا من دعوت نامه براشون بفرستم.
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
جلد دو سفیرکبیر - فصل اول | 1150 | 52309 | ahmaad |
ایزاک آسیموف معرفی سری تکاور فضا | 10 | 795 | proti |
سلحشور اتش | 27 | 1682 | link |
سوالات حل شده «داستان سفیر کبیر» | 32 | 2599 | sadra90 |
نهایی | 20 | 848 | patmat6743 |
آخر سفیر کبیر چی شد ؟؟؟ | 14 | 1435 | shovalie |
ایلیاد هومر | 0 | 106 | bahani |
اربابان زمین ( جلد اول : شکارچی ) ---- فصل شانزدهم | 535 | 15636 | overlord |
دونده هزارتو نوشته جیمز دشنر با ترجمه آیدا کشوری از سوی انتشارات بهداد منتشر شد.
دونده هزارتو عنوان کتابی پادآرمانشهری از جیمز دشنر است که چندی پیش فیلمی با همین نام «The Maze Runner»بر اساس کتاب نخست آن اکران شد و به موفقیت چشمگیری دست یافت.
کتاب دونده هزارتو را جیمز دشنر نوشته است که با ترجمه آیدا کشوری در ایران منتشر شده است.
“داستان در مورد نوجوانان پسریست که در منطقهای با نام ” بیشه” گیر افتادهاند و هیچ چیز از گذشته خود به یاد ندارند. تنها کلید دستیابی به گذشته و شاید راه نجاتشان هزارتویی خطرناک و مرگبار است که روز باز و در پایان روز بسته میشود. معادلات زمانی به هم میخورد که به جای یک پسر که ماهانه به این منطقه فرستاده میشده، ” دختری” از سوی “خالقان” به ” بیشه” فرستاده میشود… آیا راه نجاتی برای این نوجوانان وجود دارد؟ یا آن ها محکوم به مرگی دردناک به دست” گریورها” موجوداتی از گوشت و فلز،ساخته شده از سوی “خالقان” هستند؟“
انتشارات بهداد کتاب را با قیمت ۲۱۶۰۰تومان و تیراژ ۱۱۰۰نسخه منتشر کرده است. علاقه مندان میتوانند در هر کجای ایران که هستند کتاب را با ارسال رایگان ( بدون هزینه پستی) سفارش دهند. در حال حاضر کتاب به مدت محدود با قیمت ۲۰۰۰۰تومان تنها از سوی مرکز اصلی پخش کتاب، کتابفروشی جمالی شیراز و نیز در فروشگاه اینترنتی این کتابفروشی عرضه میگردد.
فرتیاد نوجوانی روستایی است که یک زندگی آرام و معمولی دارد و به خاطر قولی که به پدرش-یکی از قهرمانان سرزمینشان- داده است، سعی میکند تا خودش هم همین طور به نظر آید، هرچند که حقیقت چیز دیگریست. این وضعیت برای سال ها ادامه داشته و ظاهرا قرار است همچنان هم ادامه داشته باشد. اما ظرف مدت کوتاهی، همهچیز تغییر میکند.
پس از آنکه فرتیاد تا پای مرگ پیش میرود، درگیر تعقیبی بیامان می شود: در سفری از میان خطرات و اهریمنان، که گاهی موجوداتی مخوف هستند و گاهی در پوست انسان. هدف، باعث و بانی یک قتل عام بزرگ است. قاتلی از فرقهای خطرناک، که به قول فرمانروای پارلهآن "معمولا مسیر حرکت آنها از روی مرگهای ناگهانی و جنازههایی که پشت سرشان باقی میماند، تعیین میشود. تازه اگر جنازهای پیدا شود..."
سلحشوران پارلهآن، تازهترین رمان فانتزی ایرانی است که توسط سید علی خواسته به نگارش درآمده است. او پیش از این رمان سریر هوشیار را نیز همین مجموعه منتشر کرده که البته داستانی مستقل دارد و تاکنون به چاپ سوم رسیده است.
آثار خواسته، افتخاراتی چون: جوانترین برندهی لوح تقدیر کتاب فصل، برترین نویسندهی زیر22سال کشور و دریافت تندیس از رئیس فرهنگستان هنر، برگزیدهی کتاب سال دانشجویی و برگزیدهی جشنوارهی جوان ایرانی را برای او به ارمغان آوردهاند.
در بخشی از سلحشوران پارلهآن میخوانیم:
"...اهریمن که متوجه حریفان تازهاش شده بود، به سرعت تنهی درخت بر زمین افتاده را برداشت، و به آنان حمله کرد. پارسامین و دیگران با دیدن این حرکت، برای لحظهای غافلگیر شدند، اما بعد بلافاصله آمادهی مقابله شدند. آنها سعی میکردند که به اهریمن نزدیک شوند و او را محاصره کنند، اما اهریمن مرتب با تنهی درخت مانعشان میشد. مبارزهی طاقت فرسای آنها برای مدتی روی زمین گل آلود و لغزنده ادامه داشت و من کمکم نگران شدم. چون اهریمن بدون هیچنشانهای از ضعف، همچنان می جنگید. ولی نشانههای خستگی در پارسامین، پارسیتاد و آران کاملا مشخص بود.
در همین هنگام، داراد هم از راه رسید و به جلو دوید تا به دیگران ملحق شود، اما پارسامین با دیدن او، فریاد زد:«نه داراد! از بالا!»
من معنی دستور پارسامین را نفهمیدم، اما داراد که ظاهرا متوجه شده بود، سرش را تکان داد و مسیرش را به سمت درختی عوض کرد. او وقتی که به درخت رسید، تبرزینش را بر پشتش انداخت و با سرعت از درخت بالا رفت. چشمانم با تعجب و نگرانی مدام بین داراد و دیگران در حرکت بود و نمیتوانستم تصمیم بگیرم که باید به چه چیزی توجه بکنم. داراد خیلی زود خودش را به یکی از شاخههای قطور درخت رساند که تقریبا بالای سر اهریمن قرار داشت. در زیر پای او پارسیتاد بیترس بدون توجه به خطر، به پهلوی سمت چپ اهریمن حملهور شد که به نظر بدون پوشش مانده بود. اما اهریمن با عکس العملی سریع، با تنهی درخت ضربهی محکمی به پارسیتاد زد و او را به عقب پرتاب کرد. در همان لحظه، داراد کمی دور خیز کرد و بعد با پرشی حیرت آور، بر پشت اهریمن پرید و تبر زینش را با دو دست، در عمق بدن او فرو کرد...."
سلحشوران پارلهآن با ویراستاری آمنه رستمی و طراحی جلد پیمان رحیمیزاده، به وسیلهی انتشارات افق روانهی کتابفروشیهای کشور شده است.
اطلاعات بیشتر و خرید اینترنتی در سایت نشر افق
سلام
بازم منم با یک خبر، منتهی این پست رو از قبل آماده کردم. با خبر شدیم که وب سایت طرفداران پرسی جکسون با نام دمیگاد افتتاح شده است. متن زیر عینا برای دوستان قرار داده میشه، فقط امیدوارم خب و موثر فعالیت کنند دوستان و البته با انگیزه.
با سلام خدمت تمامی دوستان و عزیزان. امروز در تاریخ منحوص یکم مهر ماه هزار و سیصد و نود و سه ی شمسی وب سایت دمیگاد به عنوان تنها مرجع رمان های پر طرفدار پرسی جکسون و قهرمانان المپ آغاز به کار کرد. سایت هنوز هم بسیار کار داره و تا به سیستم اصلی و مطلوب برسیم بسیار زمان لازمه.عوامل وب سایت دمیگاد به صورت زیر می باشد:
پارسا ذی قیمت : صاحب امتیاز و مدیر کل
علی شیرزادی : مدیر فنی
فوژان بابایی : مدیرکل انجمن
پویا یحیوی :مسئول بخش خبری و سرپرست تیم تولید محتوا
هرگونه نظر و انتقاد خود را به آدرس info@demigod.ir بفرسیتد. بزودی وبمیل های هرکدام از مدیران عزیز ساخته می شه و می تونید با شخص مدیران ارتباط برقرار کنید.
سلام
خوبید انشالله که؟ با مدرسه و دانشگاه چه کار می کنید؟ خوش می گذره؟
خدا رو شکر که من دیگه درس و دانشگاه ندارم، البته بعضی اوقات یادی از دوران خوب گذشته می کنم اما وقتی یاد شب امتحان و اینا می افتم میگم خب دیگه خدا رو شکر که تموم شد. البته بعضی اوقات خواب امتحانم می بینم، صبح که پا میشم بعد یادم می افته که بابا کی من این واحد رو پاس کردم یه نفسی می کشم. اینم داستانیه برای خودش، خب شروع مدرسه و خلوت شدن نت و شلوغ شدن سر بچه ها برای من نعمته چرا که واقعا فشار کاری روم زیاده وهمین باعث میشه که نتونم رو برنامه بنویسم حالا یکی هی تهدید کنه ولی خب بعضی کارا در اولویت هست. ولی خب داستان حالا با سرعت کند و بعضا سریع نوشته میشه و انشالله اینم به سرانجامی برسه. بقیه دوستان هم سرشون شلوغه مثلا سمیه نیست درگیر کارای دانشگاه هستش ((میگن زه گهواره تا گور دانش بجوو، مصداق این دخترا هست بابا کم درس بخونید))، مرتضی که از الان خودشون برای سد کنکور آماده می کنه ((خر خون))، از منا خبر ندارم ((اینو دید یه خبری از خودش بده))، امیر هم داره داستانش رو بازنگری می کنه منتهی من قول کمک دادم ولی الان مدتی که دست به داستانش نزدم به دلیل اینکه اصل وقت نداشتم. ((شرمندگیش مونده)) کلا کار ما هم بگیر نگیر داره، فعلا هم سرم کلا شلوغه به طوری که فعلا کارای فرعی رو گذاشتم کنار.
راستی تا یادم نرفته لینک دوستان (سایت ها) رو بر اساس حروف الفبا مرتب کردم، اینطوری بهتره. مورد دیگه ای که میخواستم بگم در مورد آپ وبلاگه که با توجه به اوضاع قطعا دو هفته یک بار آپ خواهد شد اما اینکه این وسط آپ بشه یا نه به وضعیت من و دیگر نویسنده ها بستگی داره. وبلاگ رو می تونید با آدرس bookpage.ir هم باز کنید. این دامین رو احمد عزیز تهیه نموند ((مانی داده منم که از خدا خواسته؛ میگن کوفت باشه، مفت باشه اینه)) دستش درد نکنه. برای اینکه یه تشکر کنم یه چیزی براش فرستادم بخونه.
در هر صورت اینم از اوضاع ما بود، حالا می ریم سر داستان مرتضی که می تونید داستان رو داخل تایپک داستانش دریافت کنید. فقط یک نکته من وقت ویرایش داستان رو نداشتم. یه جاهایی از اون رو نگاه کردم منتهی وقت ندارم همش رو بخونم، دیر رسید متن. نظر فراموش نشه.
بالاخره بعد از دو سال جلد سوم نغمه ای از یخ و آتش «یورش شمشیرها» با زحمت بچه های خوب وبسایت وینترفل به سرانجام رسید. راستش شاهکار مارتین نیاز به تبلیغ نداره و همینطور همین جا از بچه ها برای اتمام این کتاب خیلی خوب تشکر عرض می کنیم. در مورد جلد چهارم هم با توجه به اطلاعاتی که به من دادند قراره پس از یک ماه استراحت فصل دهیش آغاز بشه(حالا به چه صورتی، اون زمان مشخص میشه) بچه ها به پست زیر مراجعه کنند و علاوه بر نظر، لینک کلی این داستان رو هم دانلود کنند.
جلد سوم نغمه ای از یخ و آتش: یورش شمشیرها
فردا یه سری حرف من دارم که الان وقت نوشتنش رو ندارم.
با تشکر
سلام
قبل از هر چیزی اول:
وبگاه کالیمدور - وارکرفت فنز سابق - نسخه ای جدید و به روز شده از انجمن خود را افتتاح نموده است. این وبگاه با هدف توسعه ی وارکرفت و زانر فانتزی حماسی راه اندازی شده و امیدواریم به سایتی شایسته و درخور عظمت وارکرفت و فانتزی حماسی مبدل شود.
این خبر هم برای من و هم برای طرفداران وارکرفت جای بسی خوشحالی رو داره، با اینکه در سفر هستم و به شکلی معجزه آسا((نسل سوم و چهارم اینترنت موبایل چکار نمی کنه)) در خدمت شما هستیم. به عنوان یکی از طرفداران سابق و حتی حال وارکرفت امیدوارم که بچه ها بتونند این انجمن رو به سطحی بالاتر و در خور شایسه برسونند که این کار قطعا به حمایت شما بچه ها و خواننده ها نیاز داره. من رفتم عضو شدم، با نام کاربری sina(چیه تبلیغ به ما نیومده)، شما ها هم برید عضو بشید. این کار یه جور حمایت دست جمعی از دوستانه و از همه مهمتر فعال باشید. جزو خواننده های خاموش(روح های انجمن) نباشید.
خبر دوم: اینکه مرتضی دست ما رو گذاشت تو حنا ، در هر صورت با توجه به مشغله پیش آمده اول داستان رو حتما بخونید و اینکه داخل انجمن نظر بدید.
توجه: فعلا کسی فصل رو داخل انجمن قرار نده، همینجا دانلود کنید. تا بعدا خودم منتقل کنم.
تعداد صفحات : 14
وبلاگ فراسوی ذهن
یا همان
انجمن مترجمان جوان